بسیاری از ما از لحاظ ذهنی و فکری همیشه در حال بهینه ترکردن هرچیزی می باشیم ، حال اگر تحصیلات یا نگرش فکری ما از جنس مهندسی صنایع و مدیریت نیز باشد این تفکر و ذهنیت تقویت میشود و بیشتر از سایرین نمود پیدا میکند ،
برخی از مثال های پایین به قدری برای ما عادی هستند که اصلا به آن ها فکر هم نمیکنیم و در ناخودگاه ذهن ما اینگونه به سمت بهینه تر شدن شکل گرفته اند :
اینکه خیلی خوب و در رفاه زندگی کنیم،ازجاهای خیلی خوب و معروف و برند غذا بخریم،از جاهای عالی یا از مارک های خاص یا برندهای مطرح و معروف لباس بخریم ، به تفریحات و ورزش های خاص و باکلاسی مثل اسکی و تنیس و … برویم ، به مسافرت های آنچنانی برویم و ….
به بیان خیلی ساده اکثر ما درگیر این هستیم که از پول و زمان خود بیشترین بهره برداری را
بکنیم۰
غافل از آنکه اگر همه بخواهند با بهترین ها کار کنند،«شاید هرگز فرصت برای ضعیف تر ها یافت نشود».
برای مغازه های کوچک که ممکن است روزی بزرگ شوند،برای کارشناسان ضعیف تر که روزی مدیران قوی می شوند،برای افراد و شرکت های ضعیف تر تا جان بگیرند و رشد کنند.برای پرسنلی که سابقه ندارند اما روزی افراد موفق و تاثیر گذار اجتماع می شوند.
حقیقت این است که« ما همه در یک قایق هستیم»،قایقی به نام کشور ایران .
جامعه ای قوی است که در آن «تعداد شرکت ها و افراد قوی تر بیشتر »باشد تا توسعه اجتماعی بهتر انجام شود.این امر میسر نمی شود مگر آنکه افراد فرصت تجربه کردن و آموختن را داشته باشند .
به بیان ساده بسیاری از اوقات این وظیفه انسانی و اجتماعی ما است که با ضعیف تر ها هم کار کنیم ۰در حقیقت لزومی ندارد که رفتار ما همیشه مطابق آنچه باشد که در نظام سرمایه داری توصیه یا فرض می شود. می توان رفتار را به گونه ای انجام داد که برخی اوقات مانند یک «خیرمدرسه ساز»،خرید کنیم و نه یک «عاقل حداکثر ساز».
گاهی اوقات عاقلانه و منطقی و با حساب و کتاب رفتار نکنیم ،گاهی اوقات با ضعیف تر ها
هم کار کنیم۰
((به قلم سینا لاله ، مدرس دانشگاه و دانش آموخته دکتری تخصصی مدیریت تکنولوژی ،مدیریت تحقیق و توسعه ))
دیدگاه شما